×
☰ فهرست و مشخصات
لوامع صاحبقراني5

تتمة كتاب الصلاة ؛ ج 5، ص : 3

 

جلد پنجم‏

 [تتمة كتاب الصلاة]

المجلد الخامس‏ فى شرح كتاب الصّلاة من من لا يحضره الفقيه و فيه كتاب الزكاة و الخمس من تاليفات العالم العامل الفقيه و العارف الكامل النّبيه و المؤيّد بتأييد الملك الوفيّ ذى النّفس الزّكى و المهذّب الصّفّى الحبر الملّى مولانا محمّد تقى المجلسي الأصفهانى نور اللَّه مضجعه و اعلى اللَّه مقامه.

بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم و به ثقتى الحمد للّه ربّ العالمين و الصّلاة على افضل السّابقين و اشرف المصلّين محمّد و عترته الّذين اذهب اللَّه عنهم الرّجس و طهّرهم تطهيرا من العالمين‏

باب الصّلاة الّتي تصلّى في كلّ وقت‏

اين بابى است در بيان نمازهايى كه در جميع اوقات مى‏توان كرد چون خواهد آمد اخبار در آن كه نوافل مبتدئه را در پنج وقت نمى‏توان كردن، بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب، و بعد از نماز عصر تا آفتاب زرد، ديگر از طلوع آفتاب تا آفتاب يك نيزه بلند شود تقريبا، و از چاشت تا زوال مگر در روز جمعه، و از آفتاب زرد تا ذهاب حمره. و نزد اكثر عامه در اين اوقات خمسه خصوصا نزد طلوع و غروب هيچ نمازى را نمى‏توان كردن و اخبار بسيار از اهل بيت صلوات اللَّه عليهم وارد شده است كه هم چنين نيست كه همه نمازى را

 

3
لوامع صاحبقراني5

باب الصلاة فى السفر ؛ ج 5، ص : 6

 

باب الصّلاة فى السّفر

 [آيات قصر نماز]

 (روى عن زرارة و محمّد بن مسلم انّهما قالا قلنا لأبي جعفر صلوات اللَّه عليهما ما تقول في الصّلاة فى السّفر كيف هى و كم هى فقال انّ اللَّه عزّ و جلّ يقول‏ «وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ» فصار التّقصير فى السّفر واجبا كوجوب التّمام فى الحضر قالا قلنا له انّما قال اللَّه عزّ و جلّ‏ «فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ» و لم يقل افعلوا فكيف أوجب ذلك كما أوجب التّمام في الحضر فقال صلوات اللَّه عليه او ليس قد قال اللَّه عزّ و جلّ في الصّفا و المروة «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما» الا ترون انّ الطّواف بهما واجب مفروض لأنّ اللَّه عزّ و جلّ ذكره في كتابه و صنعه نبيّه صلّى اللَّه عليه و آله و كذلك التّقصير فى السّفر شى‏ء صنعه النّبيّ صلّى اللَّه عليه و آله و ذكره اللَّه تعالى ذكره فى كتابه قالا قلنا فمن صلّى فى السّفر اربعا أ يعيد ام لا قال ان كان قد قرئت عليه آية التّقصير و فسّرت له فصلّى اربعا اعاد و ان لم يكن قرئت عليه و لم يعلمها فلا اعادة عليه)

اين بابى است در بيان نماز سفر به اسانيد صحيحه و كالصحيح منقول است از زراره و محمد كه گفتند عرض نموديم به حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه عليه كه چه مى‏فرماييد در نماز سفر و چگونه است يعنى قصر واجبست يا جايز و چند ركعت است كه مى‏بايد كرد و چند ركعت ساقط است‏

 

6
لوامع صاحبقراني5

نماز شكسته سنت پيامبر ؛ ج 5، ص : 9

 [نماز شكسته سنت پيامبر]

 ( «و قد سافر رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله إلى ذى خشب و هى مسيرة يوم من المدينة يكون إليها بريدان اربعة و عشرون ميلا فقصّر و افطر فصارت سنّة»)

و بتحقيق كه حضرت سيد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله بذى خشب بضم خا و شين معجمتين و آن يك روزه راهست از مدينه مشرفه كه از مدينه مشرفه تا آنجا دو بريد است كه بيست و چهار ميل باشد كه هشت فرسخ باشد پس حضرت تقصير كردند نماز را و روزه را افطار نمودند پس سنت شد قصر در سفر در صلاة و صوم در هشت فرسخ.

و در صحيح از ابو بصير منقولست كه گفت به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه عرض نمودم كه در چه مقدار راه قصر مى‏كند مسافر حضرت فرمودند كه يك روزه راه يا دو بريد به درستى كه حضرت سيد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله بذى خشب فرمودند و قصر نمودند گفتم كه ذى خشب چه مقدار راه بود حضرت فرمودند كه دو بريد بود هشت فرسخ، و ظاهرا صدوق مضمون اين حديث را ذكر كرده است.

 [افطار در سفر واجب است‏]

 ( «و قد سمّى رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله قوما صاموا حين افطر العصاة قال فهم العصاة إلى يوم القيمة و انّا لنعرف ابناءهم و ابناء ابنائهم إلى يومنا هذا»)

و بسند كالصحيح منقولست از زراره و بنا بر اين صحيح است چون سند صدوق به زراره صحيح است چون ظاهر آنست كه از كتاب زراره برداشته باشد كه گفت حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه عليه فرمودند كه حضرت سيد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله در وقتى كه افطار فرمودند و تقصير كردند در سفر جمعى روزه گرفتند حضرت آن جماعت را فرمود كه عاصيانند حضرت فرمودند كه آن جماعت و اولاد ايشان عاصيانند تا روز قيامت و به درستى كه ما مى‏شناسيم فرزندان ايشان و فرزندان فرزندان ايشان را تا

9
لوامع صاحبقراني5

در سفر نماز جمعه و عيدين نيست ؛ ج 5، ص : 32

چهار موضع حرم خدا و حرم رسول خدا و حرم امير المؤمنين و حرم امام حسين است صلوات عليهم، و احاديث صحيحه نيز وارد شده است در خصوص اتمام در حرمين إن شاء اللَّه در جاى خود مذكور خواهد شد و احوط آنست كه قصد اقامت ده روز در اين چهار موضع بكند و نماز را تمام كند و اگر نداند كه خواهد ماند ده روز يا نه جمع كند در نماز چهار ركعتى ميان قصر و اتمام و دو ركعتى با هر چهار ركعتى ضم كند.

 [در سفر نماز جمعه و عيدين نيست‏]

 ( «و روى الفضيل بن يسار عن ابى عبد اللَّه صلوات اللَّه عليه قال ليس فى السّفر جمعة و لا اضحى و لا فطر»)

و كالصحيح و در صحيح از فضيل منقولست كه حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه فرمودند كه در سفر نماز جمعه و نماز عيد قربان و عيد فطر واجب نيست و منافات با استحباب ندارد چنانكه گذشت.

 [خروج بعد از دخول وقت‏]

 ( «و روى اسماعيل بن جابر قال قلت لأبي عبد اللَّه صلوات اللَّه عليه يدخل علىّ وقت الصّلاة و انا فى السّفر فلا اصلّى حتّى ادخل اهلى فقال صلّ و اتمّ الصّلاة قلت فيدخل علىّ وقت الصّلاة و انا فى اهلى اريد السّفر فلا اصلّى حتّى اخرج قال صلّ و قصّر فان لم تفعل فقد خالفت رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله»)

و در صحيح بطرق متعدّده منقولست از اسماعيل كه گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه كه داخل مى‏شود بر من وقت نماز و من در سفرم و نماز نمى‏كنم تا داخل اهل خود مى‏شوم حضرت فرمودند كه نماز كن و تمام كن عرض نمودم كه وقت نماز داخل مى‏شود و من در خانه خودم مى‏خواهم بسفر روم و نماز نمى‏كنم تا بيرون مى‏روم حضرت فرمودند كه نماز كن و قصر كن و اگر در مطلق سفر يا در خصوص اينجا قصر نكنى مخالفت حضرت رسول اللَّه كرده، و شيخ اين خبر را

32
لوامع صاحبقراني5

اگر در نماز قصد اقامه كند ؛ ج 5، ص : 40

اما جزء اول حديث پس پيشتر گذشت احاديث صحيحه در آن، و اما جزو آخر پس در صحيح از محمد بن مسلم منقولست از احدهما صلوات اللَّه عليهما در شخصى كه مشايعت برادر مؤمن كند يك روزه راه يا دو روزه و سه روزه راه خوبست حضرت فرمودند كه اگر در ماه رمضانست افطار كند عرض نمودم كه كدام يك بهتر است روزه بدارد و نرود يا مشايعت كند و بخورد حضرت فرمودند كه مشايعت كند بهتر است و در اين صورت حق سبحانه و تعالى از او روزه نطلبيده است و اخبار صحيحه در اين باب بسيار است.

 [جمع بين ظهر و عصر]

 ( «و لا باس بالجمع بين الصّلاتين فى السّفر و الحضر من علّة و غير علّة»)

و باكى نيست كه جمع كنند ميان نماز ظهر و عصر و هم چنين ميان نماز شام و خفتن بانكه هر دو را در يك وقت واقع سازند بانكه عصر را و عشا را در وقت ظهر و مغرب واقع سازند يا بر عكس در سفر و حضر با علّت و بى علّت بنا بر مذهب مشهور ميان اصحاب و جمعى بى‏علّت جايز نمى‏دانند، و بر اين مضمون احاديث مستفيضه از حضرت سيّد المرسلين صلّى اللَّه عليه و آله و ائمه معصومين صلوات اللَّه عليهم وارد است از طرق خاصه و عامه.

از آن جمله بطرق موثقه كثيره از زراره از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه منقولست كه فرمودند كه حضرت سيّد الانبياء صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند كه نماز ظهر و عصر را در اول زوال واقع ساختند به جماعت بى‏علتى و هم چنين نماز شام و خفتن را آن حضرت به جماعت كردند پيش از ذهاب حمره مغربيه بى علتى، و از اين جهت چنين كردند كه وقت بر امّت آن حضرت فراخ شود.

و در موثق كالصحيح از آن حضرت صلوات اللَّه عليه منقولست كه حضرت فرمودند كه حضرت سيّد الكونين صلّى اللَّه عليه و آله نماز ظهر و عصر را در يك وقت به جا آوردند پس عمر كه هميشه مدارش بر ترك ادب بود گفت آيا در

41
لوامع صاحبقراني5

زود خواندن نماز عشاء ؛ ج 5، ص : 44

در سفر بعد از شش ميل از غروب نماز كردند اگر چه ممكن است كه اسماعيل يك ميل را غلط كرده باشد در تخمين.

 [زود خواندن نماز عشاء]

 ( «و لا باس بتعجيل العتمة فى السّفر قبل مغيب الشّفق»)

در صحيح از حلبى از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه وارد است كه فرمودند كه باكى نيست كه در سفر نماز خفتن را پيش از غيبوبت سرخى به جا آورند اگر چه در حضر مكروهست به كراهت شديده.

و در صحيح ابو عبيده منقولست كه حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه عليه مى‏فرمودند كه هر گاه شب تارى بود و باد و باران بود حضرت سيد الأنبياء صلّى اللَّه عليه و آله نماز شام را به جا مى‏آوردند و اندك زمانى بقدر آن كه مردمان نافله را به جا آورند توقف مى‏فرمودند پس مؤذن حضرت اقامه مى‏فرمودند چون وقت خفتن داخل نشده بود و نماز خفتن را مى‏كردند و مردمان متفرق مى‏شدند.

 [سجده بر گِل‏]

 ( «و سال عمّار السّاباطىّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه عليه عن حدّ الطّين الّذى لا يسجد فيه ما هو قال اذا غرقت فيه الجبهة و لم تثبت على الارض»)

و در موثق منقولست كه عمار از آن حضرت صلوات اللَّه عليه سؤال كرد از مقدار گلى كه سجده بر آن نتوان كرد چه مرتبه است حضرت فرمودند كه هر گاه روان باشد به مرتبه كه پيشانى در آن غرق شود و بند نشود، و در جائى كه اندك گلى بر روى زمين باشد و زير آن سخت باشد يا همه سخت باشد كه پيشانى قرار گيرد بر آن سجده واجبست بر گل كردن و ايمان مى‏توان كرد.

 [نماز در عرفات‏]

 ( «و قال معاوية بن عمّار لأبي عبد اللَّه صلوات اللَّه عليه انّ اهل مكّة يتمّون الصّلاة بعرفات فقال ويلهم او ويحهم و أيّ سفر اشدّ منه لا-

44
لوامع صاحبقراني5

تعقيب نماز شكسته ؛ ج 5، ص : 59

هر كه بسفر رود قصر مى‏كند نماز را و افطار مى‏كند صوم را مگر آن كه بسفر شكار لهو رود، يا بسفر معصيت رود كه اصل سفر معصيت باشد يا از جانب ظالمى رسول باشد يا بقصد عداوت مسلمانان رود يا بقصد سفر در ضرر بر مسلمانان رود.

و از ابو سعيد منقولست كه دو كس داخل شدند بر حضرت ابو الحسن على بن موسى الرضا صلوات اللَّه عليهما در خراسان و هر دو سؤال كردند از قصر خود حضرت بيكى فرمودند كه بر تو واجبست كه قصر كنى چون بقصد زيارت من آمدى و به ديگرى فرمودند كه بر تو واجبست كه تمام كنى زيرا كه بقصد پادشاه جور آمدى كه مامون باشد و خواهد آمد در ابواب صوم.

 [تعقيب نماز شكسته‏]

 ( «و على المسافر ان يقول فى دبر كلّ صلاة يقصّر بها سبحان اللَّه و الحمد للّه و لا آله الا اللَّه و اللَّه اكبر ثلثين مرّة لتمام الصّلاة»)

و در حسن از سليمان مروزى منقولست كه حضرت امام على نقى صلوات اللَّه عليه فرمودند كه واجبست بر مسافر كه در عقب هر نمازى كه قصر مى‏كند سى مرتبه تسبيحات اربع را بگويد تا نمازش تمام شود و بمنزله دو ركعت مقصوره است.

و عقيب هر نمازى در سفر و حضر نيز مستحب است كه سى مرتبه يا چهل مرتبه تسبيحات اربع را از جهة تعقيب نماز بگويد و لفظ حديث اگر چه بلفظ وجوبست حمل بر استحباب مؤكد نموده‏اند.

 [نماز شب در سفر]

 ( «و روى الحلبيّ عن ابى عبد اللَّه صلوات اللَّه عليه قال ان خشيت ان لا تقوم فى اخر اللّيل او كانت بك علّة او اصابك برد فصلّ و أوتر من اوّل اللّيل فى السّفر»)

و به اسانيد صحيحه منقول است از حلبى كه حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه فرمودند كه اگر ترسى كه در آخر شب بر نخيزى يا كوفتى داشته باشى يا مانعى يا سرما باشد نماز شب كه هشت ركعت‏

59
لوامع صاحبقراني5

باب صلاة الخوف و المطاردة و المواقفة و المسايفة ؛ ج 5، ص : 80

 

باب صلاة الخوف و المطاردة و المواقفة و المسايفة

اين بابى است در بيان نماز خوف مانند نماز ذات الرقاع و نماز مطارده كه با دشمنان در مقام دفعند از اين طرف زور مى‏آورند و كفار را مى‏برند و بر عكس و نماز مواقفه كه در برابر يكديگر ايستاده باشند ديگر مسايفه كه كار به شمشير رسيده است و دست و بغلند با يكديگر و نه چنين است كه نماز هر يك از اينها به نحوى ديگر باشد بلكه همه نمازها غالبا نسبت بهر يك از اينها امكان دارد چنانكه خواهد آمد.

 [نماز خوف‏]

 ( «روى عبد الرّحمن بن ابى عبد اللَّه عن الصّادق صلوات اللَّه عليه انّه قال صلّى النّبيّ صلّى اللَّه عليه و آله بأصحابه فى غزاة ذات الرّقاع ففرّق اصحابه فرقتين فاقام فرقة بإزاء العدوّ و فرقة خلفه فكبّر و كبّروا فقرا و أنصتوا فركع و ركعوا فسجد و سجدوا ثمّ استمرّ رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله قائما فصلّوا لأنفسهم ركعة ثمّ سلّم بعضهم على بعض ثمّ خرجوا إلى اصحابهم فقاموا بإزاء العدوّ و جاء اصحابهم فقاموا خلف رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله فكبّر و كبّروا فقرأ و أنصتوا و ركع فركعوا و سجد فسجدوا ثمّ جلس رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله فتشهّد ثمّ سلّم عليهم فقاموا ثمّ قضوا لأنفسهم ركعة ثمّ سلّم بعضهم على بعض»)

و در صحيح منقولست كه آن حضرت صلوات اللَّه عليه فرمودند كه حضرت سيد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله با اصحاب خود نماز

 

80
لوامع صاحبقراني5

باب ثواب صلاة الليل ؛ ج 5، ص : 113

 

باب ثواب صلاة اللّيل‏

اين بابى است در بيان ثواب نماز شب آيات و احاديث در اين باب از حد حصر بيرونست و سوره مزمّل در آن وارد شده است و بعضى از آيات در ضمن اخبار مذكور خواهد شد.

 [نماز شب شرف مؤمن است‏]

 ( «نزل جبرئيل على النّبيّ صلّى اللَّه عليه و آله فقال له يا جبرئيل عظنى قال يا محمّد عش ما شئت فانّك ميّت و احبب من شئت فانّك مفارقة و اعمل ما شئت فانّك ملاقيه شرف المؤمن صلاته باللّيل و عزّه كفّ الاذى عن النّاس»)

منقولست در موثق و مضمونش در احاديث صحيحه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه وارد است كه جبرئيل صلى اللَّه عليه به خدمت حضرت سيد المرسلين صلّى اللَّه عليه و آله آمد حضرت به او فرمودند كه اى جبرئيل مرا پناه ده و موعظه كن جبرئيل گفت اى محمد بهر نحو كه خواهى زندگانى كن كه عاقبت مرگست و خواهى مردن و هر كه را خواهى دوست دار كه از او مفارقت خواهى كردن، و هر كار خواهى بكن كه ملاقات خواهى كرد بعمل خود شرف و بزرگوارى مؤمنان در نماز شب ايشانست هر كه نمى‏كند شرف ندارد و هر كه مى‏كند در خور كردن شرف دارد و عزت مؤمنان در آنست كه ازار ايشان به كسى نرسد و كسى كه تامل كند در اين كلمات مى‏داند كه از وحى الهى است‏

 (و روى بحر السّقّاء عن ابى عبد اللَّه صلوات اللَّه عليه قال انّ من‏

 

113
لوامع صاحبقراني5

كسى كه بعد از نماز شب بميرد ؛ ج 5، ص : 128

به بركت اين جماعت بلاها را از عالميان مدفوع مى‏گرداند و مسلمانان را بر كفار غلبه مى‏دهد و به بركت اين جماعت از آسمان باران مى‏فرستد و اللَّه كه اين جماعت در قرائة قرآن كم‏ياب‏ترند از گوگرد سرخ و خاصيت گوگرد احمر آنست كه مس را طلا مى‏كند هم چنين اين جماعت مسهاى وجود مستعدان را منقلب به طلايى مى‏گردانند كه خاصيت اكسير داشته باشد.

 [كسى كه بعد از نماز شب بميرد]

 (و قال النّبيّ صلّى اللَّه عليه و آله عند موته لأبي ذرّ رحمة اللَّه عليه يا با ذرّ حفظ وصيّة نبيّك تنفعك، من ختم له بقيام اللّيل ثمّ مات فله الجنّة و الحديث فيه طويل اخذت منه موضع الحاجة)

و منقول است در وصيت كبرى كه حضرت سيّد المرسلين صلّى اللَّه عليه و آله در وقت رفتن به ابو ذر فرمودند كه اى ابو ذر حفظ كن وصيت پيغمبر ترا تا نفع كند ترا هر كه خاتمه كار او نماز شب باشد و بميرد بهشت او را واجب شود و اين كنايه است از آن كه مى‏بايد هميشه نماز شب كند تا چون مرگ برسد به اين حال باشد و ظاهر ختم آنست كه در اثناى نماز يا بعد از آن بلا فصل برود و ممكن است كه مراد اين باشد كه ترك نماز شب نكرده باشد تا شامل باشد كسى را كه پيش از نصف شب بميرد زيرا كه چون شب سابق نماز شب كرده است ختم او به آن شده است و صدوق مى‏گويد كه حديث ابو ذر طويل است و آن چه در كار بود از آن برداشتم.

 [هر كس مقدارى از شب را نماز شب بخواند]

 (و روى جابر بن اسماعيل عن جعفر بن محمّد عن ابيه صلوات اللَّه عليهما انّ رجلا سال عليّ بن ابى طالب صلوات اللَّه عليه عن قيام اللّيل بالقرآن فقال له ابشر من صلّى من اللّيل عشر ليلة للّه مخلصا ابتغاء مرضاة اللَّه قال اللَّه تبارك و تعالى لملائكته اكتبوا لعبدي هذا من الحسنات عدد ما أنبت فى النّيل من حبّة و ورقة و شجرة و عدد كلّ‏

128
لوامع صاحبقراني5

باب صلاة الليل ؛ ج 5، ص : 163

 

باب صلاة اللّيل‏

 [آيه نماز شب‏]

 (قال اللَّه تبارك و تعالى لنبيّه صلّى اللَّه عليه و آله‏ «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى‏ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً» «1» فصارت صلاة اللّيل فريضة على رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله بقول اللَّه عزّ و جلّ فتهجّد و هى لغيره سنّة و نافلة)

اين بابى است در بيان نماز شب اللَّه تبارك و تعالى به رسولش صلّى اللَّه عليه و آله فرموده است كه بعضى از شب را ترك هجود كه خوابست بكن كه اين زيادتى است از جهت تو يا محمد (ص) اميد است كه پروردگار تو برساند ترا به مقام محمود كه شفاعتست به بركت نماز شب پس بحسب لفظ امر بر حضرت سيّد المرسلين صلّى اللَّه عليه و آله واجبست يا واجب شد چون خداوند عالميان فرموده است‏ فتهجّد و اين نماز بر غير آن حضرت سنت و نافله هست ظاهرا مرادش اين باشد كه از لفظ فتهجد تا آخر و عمده نافلة لك است و اگر نه خطاب اول آيه به حضرتست در «أَقِمِ الصَّلاةَ» و مراد كل امتست بى‏دغدغه و ظاهر آيه وجوب تهجد است بر حضرت سيّد المرسلين صلّى اللَّه عليه و آله و عدم وجوب بر امّت پس اخبارى كه منقولست كه نماز وتر واجبست و ترك نافله قبيح يا معصيت است محمولست بر استحباب مؤكّد.

مثل حديث حسن كالصحيح داود كه گفت از آن حضرت يعنى هادى‏

______________________________

 (1) الاسراء 79.

 

163
لوامع صاحبقراني5

باب دعاء قنوت الوتر ؛ ج 5، ص : 177

 

باب دعاء قنوت الوتر

 [دعاى پيامبر در قنوت‏]

 (كان النّبيّ صلوات اللَّه عليه و آله يقول فى قنوت الوتر اللَّهمّ اهدني في من هديت و عافني في من عافيت و تولّنى في من تولّيت و بارك لي فيما اعطيت و قنى شرّ ما قضيت فانّك تقضى و لا يقضى عليك سبحانك ربّ البيت استغفرك و اتوب إليك و أومن بك و اتوكّل عليك و لا حول و لا قوّة الا بك يا رحيم)

اين بابى است كه در بيان دعاهايى كه در قنوت وتر خوانده مى‏شود منقول است كه حضرت سيّد المرسلين صلّى اللَّه عليه و آله در قنوت وتر اين دعا را مى‏خواندند و ترجمه‏اش اينست كه خداوندا مرا هدايت كن به هدايات خاصه چنانكه هدايت كرده مقربان خود را يا آن كه من قابليت آن ندارم و جمعى را كه قابليت هدايات خاصه تو دارند و ايشان را هدايت مى‏كنى مرا نيز به بركت ايشان در سلك ايشان در آور و عافيت ده مرا از بلاهاى دنيا و آخرت در سلك آن جماعتى كه ايشان را عافيت كرامت كرده يا مى‏كنى و متولى امور من شو و كفايت مهمّات من كن در سلك كسانى كه متولى شده يا مى‏شوى كفايت مهمّات ايشان را و مبارك و با بركت كن كه در زيادتى باشد آن چه عطا كرده مرا از عمر و لوازم آن و از هدايات و توفيقات و تأييدات و حفظ كن مرا از شر آن چه قضا كرده از بلاها و محنتها به درستى كه تو قضا مى‏كنى و حكم مى‏فرمايى و كسى را بر تو حكمى يا قضائى نيست تنزيه تو مى‏كنم و ترا منزه مى‏دانم از هر چه لايق تو نيست اى خداوندى كه پروردگار خانه كعبه طلب‏

 

177
لوامع صاحبقراني5

طولانى كردن قنوت ؛ ج 5، ص : 178

مغفرت از تو مى‏كنم و بازگشت بسوى تو مى‏كنم و ايمان به تو دارم و در تزايد آن مى‏كوشم در عبادات و قربات و در جميع امور توكل بر تو كرده‏ام و نيست گردشى و قوتى يا نيست باز ايستادن از معاصى و قوت بر طاعات مگر بعون و ياورى تو اى خداوند مهربان بر من رحم كن.

 [طولانى كردن قنوت‏]

 (و قال رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله اطولكم قنوتا فى دار الدّنيا اطولكم راحة يوم القيمة فى الموقف)

در حسن كالصحيح منقولست از آن حضرت صلّى اللَّه عليه و آله كه فرمودند كه هر كه در دار دنيا قنوت نمازش طولانى‏تر است از شما در روز قيامت راحتش بيشتر خواهد بود و در هر قنوتى طول مطلوبست در غير نماز جماعت خصوصا قنوت وتر لهذا احاديث بسيار و ادعيه بى‏شمار در قنوت وتر وارد شده است و ابن طاوس در مهج از ائمه هدى صلوات اللَّه عليهم قنوت‏هاى طولانى روايت كرده است.

 [قنوت روز جمعه‏]

 (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه عليه القنوت فى يوم الجمعة تمجيد اللَّه و الصّلاة على نبىّ اللَّه و كلمات الفرج ثمّ هذا الدّعاء، و القنوت فى الوتر كقنوتك يوم الجمعة ثمّ تقول قبل دعائك لنفسك اللَّهمّ تمّ نورك فهديت فلك الحمد ربّنا و بسطت يدك فاعطيت فلك الحمد ربّنا و عظم حلمك فعفوت فلك الحمد ربّنا وجهك اكرم الوجوه وجهتك خير الجهات و عطيّتك افضل العطيّات و أهنؤها تطاع ربّنا فتشكر و تعصى ربّنا فتغفر لمن شئت تجيب المضطرّ و تكشف الضّرّ و تشفى السّقيم و تنجى من الكرب العظيم لا يجزى بآلائك احد و لا يحصى نعمائك قول قائل اللَّهمّ إليك رفعت الابصار و نقلت الاقدام و مدّت الاعناق و رفعت الايدى و دعيت بالألسن و إليك سرّهم و نجواهم فى الاعمال ربّنا اغفر لنا و ارحمنا و افتح بيننا و بين قومنا

178
لوامع صاحبقراني5

باب كراهة النوم بعد الغداة ؛ ج 5، ص : 231

 

باب كراهة النّوم بعد الغداة

 [خواب بعد از نماز صبح‏]

 ( «و روى العلا عن محمّد بن مسلم عن احدهما صلوات اللَّه عليهما قال سألته عن النّوم بعد الغداة فقال انّ الرّزق يبسط تلك السّاعة فانا اكره أن ينام الرّجل تلك السّاعة»)

اين بابى است در كراهت خواب بعد از نماز صبح به اسانيد صحيحه منقولست از امام محمد باقر يا امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليهما كه محمد گفت از آن حضرت سؤال كردم از خواب بعد از نماز صبح حضرت فرمودند كه در اين ساعت روزى را پهن مى‏كنند و مقدر مى‏سازند مرا خوش نمى‏آيد كه در اين ساعت كسى بخواب رود.

 ( «و روى جابر عن ابى جعفر صلوات اللَّه عليه قال انّ ابليس انّما يبثّ جنود اللّيل من حين تغيب الشّمس إلى مغيب الشّفق و يبثّ جنود النّهار من حين يطلع الفجر مطلع الشّمس و ذكر انّ نبيّ اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله كان يقول اكثروا ذكر اللَّه عزّ و جلّ فى هاتين السّاعتين و تعوّذوا باللَّه عزّ و جلّ من شرّ ابليس و جنوده و عوّذوا صغاركم فى هاتين السّاعتين فانّهما ساعتا غفلة»)

و كالصحيح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه عليه منقولست كه فرمودند بتحقيق كه شيطان بزرگ پهن مى‏كند لشكرهاى شب خود را از وقت فرو رفتن آفتاب تا غايب شدن سرخى مغرب و پهن مى‏كند لشكرهاى روز خود را از وقت طلوع صبح تا طلوع آفتاب و غرضش آنست كه چون اين دو ساعت بزرگست و عبادات در آن مقبول است‏

 

231
لوامع صاحبقراني5

خواب بر چهار وجه است ؛ ج 5، ص : 233

آن حضرت صلوات اللَّه عليه منقولست كه خواب اول روز سبب جهل و حماقت است و خواب قريب به زوال كه مسمّى است به قيلوله نعمتى است كه هر كس ترك آن نكند هميشه عبادت شب مى‏تواند كرد و خواب بعد از عصر نيز سبب حماقتست و خواب ميان شام و خفتن محروم مى‏سازد اين كس را از روزى.

 [خواب بر چهار وجه است‏]

 ( «و النّوم على اربعة اوجه نوم الانبياء عليهم السّلام على اقفيتهم لمناجاة الوحي و نوم المؤمنين على ايمانهم و نوم الكفّار على يسارهم و نوم الشّياطين على وجوههم»)

و به اسانيد متكثره منقولست از ائمه هدى صلوات اللَّه عليهم كه خواب بر چهار نوع است يكى خواب پيغمبران است كه بر پشت مى‏خوابند تا ملائكه كه از جانب آسمان آيند به ايشان وحى كنند دويم خواب مؤمنانست بر دستهاى راست ايشان، سيم خواب كفار است بر دستهاى چپ، چهارم خواب شياطين است كه بر رو مى‏خوابند.

و صدوق كالصحيح از حضرت امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه روايت كرده است كه آن حضرت در مسجد جامع كوفه بودند كه شخصى از اهل شام برخواست و سؤالى چند كرد و از آن جمله اين بود كه بفرماييد كه خواب بر چند قسم است حضرت فرمودند كه خواب بر چهار وجه است اول خواب پيغمبران است كه بر پشت مى‏خوابند و چشم ايشان بخواب نمى‏رود و انتظار وحى الهى دارند، دويم خواب مؤمن است كه بر دست راست مى‏خوابد رو بقبله، سيم خواب پادشاهان و فرزندان ايشان است كه بر دست چپ مى‏خوابند تا هضم شود هر چه خورده‏اند، چهارم خواب شياطين و برادران ايشان است و هر ديوانه و هر مبتلايى كه بر رو مى‏خوابند.

 [بر رو خوابيدن‏]

 ( «و قال الصّادق صلوات اللَّه عليه من رأيتموه نائما على وجهه فأنبهوه»)

و منقولست كه آن حضرت صلوات اللَّه عليه فرمودند كه هر كه را به‏

233
لوامع صاحبقراني5

خواب قيلوله ؛ ج 5، ص : 236

چيز نزد حق سبحانه و تعالى دشمن‏تر از شكم پر نيست و چون آدمى را ناچار است از خوردن ثلث معده را از جهة طعام قرار دهد و ثلثى از جهة آب و ثلثى از جهة نفس و مانند خوك خود را فربه مكنيد.

 [خواب قيلوله‏]

 ( «و اتى اعرابىّ إلى النّبي صلّى اللَّه عليه و آله فقال يا رسول اللَّه انّي كنت ذكورا و انّي صرت نسيّا فقال اكنت تقيل قال نعم قال و تركت ذاك قال نعم قال عد فقال فرجع اليه ذهنه»)

و منقولست كه اعرابى به نزد حضرت سيّد المرسلين صلّى اللَّه عليه و آله آمد و عرض نمود كه يا رسول اللَّه من قوت حافظه خوبى داشتم و الحال فراموشى به همرسانيده‏ام حضرت فرمودند كه آيا تو قيلوله مى‏كردى گفت بلى فرمودند كه ترك كرده خواب چاشت را گفت بلى فرمودند كه من بعد قيلوله بكن پس شروع بخواب قيلوله كرد قوت حافظه‏اش برگشت.

 [پنج نفر خوابشان نمى‏برد]

 ( «و روى ابو بصير عن ابى عبد اللَّه صلوات اللَّه عليه انّه قال خمسه لا ينامون الهامّ بدم يسفكه و ذو المال الكثير لا امين له و القائل فى النّاس الزّور و البهتان عن غرض من الدّنيا يناله و المأخوذ بالمال الكثير و لا مال له و المحبّ حبيبا يتوقّع فراقه»)

و منقولست در موثق از ابو بصير كه حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه فرمودند كه پنج كسند كه ايشان را خواب نمى‏برد اول كسى كه قصد كشتن كسى داشته باشد شب تا صباح خوابش نمى‏برد كه شايد فرصت يابد و خايف است كه مبادا دشمن مطلع شود و بر عكس شود و دور نيست كه مقصود اين باشد كه اعدى عدوّ آدمى نفس و شيطانند مى‏بايد كه آدمى بخواب نرود در مدافعه ايشان تا خون ايشان را به رياضات و مجاهدات بريزد.

دويم كسى است كه مال بسيارى داشته باشد و امينى نداشته باشد و لازمه‏

236
لوامع صاحبقراني5

خواب قيلوله ؛ ج 5، ص : 238

 [خواب قيلوله‏]

 ( «و روى قيلوا فانّ اللَّه يطعم الصّائم فى منامه و يسقيه»)

و در روايتى واقع شده است كه قيلوله كنيد كه حق سبحانه و تعالى روزه دار را در خواب طعام و آب مى‏دهد و ذكر اين حديث در صوم انسب بود هم چنان كه ذكر حديثى كه در صوم گفته است در اينجا انسب بود كه حضرت سيّد المرسلين صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند كه مدد كنيد خود را بخواب قيلوله بر قيام شب چه اگر كسى قيلوله كند در سحر او را آسان است بيدار شدن و عبادت كردن.

 ( «و روى قيلوا فانّ الشّيطان لا يقيل»)

و در روايتى هست كه شما قيلوله كنيد كه شيطان خواب نمى‏كند چون هر چه چه خوبست شياطين نمى‏كنند و محتمل است كه مراد از شيطان و شياطين سنيّان باشند و در هر چيزى مخالفت ايشان مطلوبست يا آن كه اگر شما قيلوله كرديد سحر بر مى‏خيزيد و شياطين چون قيلوله نمى‏كنند سحر در خوابند پس فرصت غنيمت دانيد و در وقتى كه ايشان در خواب باشند به عبادت الهى برخيزيد تا عبادتى با اخلاص و حضور قلب بفعل آوريد.

 [خواب صبح شوم است‏]

 ( «و قال صلوات اللَّه عليه نوم الغداة شوم يحرم الرّزق و يصفّر اللّون و كان المنّ و السّلوى ينزل على بنى اسرائيل ما بين طلوع الفجر إلى طلوع الشّمس فمن نام تلك السّاعة لم ينزل نصيبه فكان اذا انتبه فلا يرى نصيبه احتاج إلى السّؤال و الطّلب»)

و از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه مرويست كه فرمودند كه خواب صبح شوم است محروم مى‏گرداند آدمى را از روزى و رنگ را زرد مى‏كند و چنين بود كه ترنجبين و مرغ بريان نازل مى‏شد بر فرزندان يعقوب كه با حضرت موسى گرفتار شده بودند در تيه از طلوع صبح تا طلوع آفتاب و هر كه در آن ساعت خواب بود بهره او نازل نمى‏شد و چون بيدار مى‏شد و نصيب خود را نمى‏يافت محتاج بود به آن كه سؤال‏

238
لوامع صاحبقراني5

باب صلاة العيدين ؛ ج 5، ص : 242

باب صلاة العيدين‏

 [نماز عيدين واجبست و نماز كسوف واجبست‏]

 ( «روى جميل بن درّاج عن الصّادق صلوات اللَّه عليه انّه قال صلاة العيدين فريضة و صلاة الكسوف فريضة يعنى انّهما من صغار الفرائض، و صغار الفرائض سنن لرواية حريز عن زرارة عن ابى جعفر صلوات اللَّه عليه قال صلاة العيدين مع الامام سنّة و ليس قبلهما و لا بعدهما صلاة ذلك اليوم إلى الزّوال»)

اى بابى است در نماز عيد رمضان و عيد قربان.

در صحيح از جميل منقولست كه حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه فرمودند كه نماز عيدين واجبست و نماز كسوف واجبست صدوق مى‏گويد كه مراد حضرت آنست كه از جمله فريضهاى صغير است و صغيرهاى فريضه‏ها سنّتند.

از جهة آن كه به اسانيد صحيحه منقولست كه حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه عليه فرمودند كه نماز عيدين سنت است با امام و پيش از هر دو و بعد از هر دو در آن روز نمازى نيست تا پيشين.

ظاهرا غرض صدوق جمع است ميان اين دو روايت كه در يكى مذكور است كه فريضه است و فريضه آنست كه در قرآن بلفظ امر وارد شده باشد و حق سبحانه و تعالى اگر چه نماز عيد فطر را در قرآن ياد فرموده است كه.

 «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» چنانكه خواهد آمد اما چون بلفظ امر وارد نشده است پس فريضه صغيره باشد چون تصريح به وجوبش از حضرات رسول خدا و ائمه هدى صلوات اللَّه عليهم بما رسيده است و

242
لوامع صاحبقراني5

باب صلاة الاستسقاء ؛ ج 5، ص : 301

 

باب صلاة الاستسقاء

 [سبب خشگسالى‏]

 ( «روى عبد الرّحمن بن كثير عن الصّادق صلوات اللَّه عليه أنّه قال اذا فشت اربعة ظهرت اربعة إذا فشا الزّنا ظهرت الزّلازل و اذا أمسكت الزّكاة هلكت الماشية و اذا جار الحكّام فى القضاء أمسك القطر من السّماء و اذا خفرت الذّمّة نصر المشركون على المسلمين»)

چون نماز طلب باران در كيفيت مشتركست با نماز عيدين هر چند كه سنت است نماز استسقا را مقدم داشت بر نماز كسوف واجب، و گفت اين با بيست در كيفيت نماز طلب زيادتى باران.

كالصحيح منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه عليه كه آن حضرت فرمودند كه هر گاه چهار فسق ظاهر مى‏شود كه مردمان آنها را علانيه واقع سازند چهار بلا نازل مى‏شود هر گاه زنا ظاهر شود زلزله بسيار مى‏شود و چون زمين مى‏لرزد كه چنين عمل قبيحى بر پشت آن واقع مى‏شود و چون زكات واجب را ندهند گله گوسفند و گاو و شتر يا گله گوسفندان تلف مى‏شوند و چون حكّام در احكام الهى جور كنند باران از آسمان نمى‏آيد و هر گاه عهد اهل ذمه را مسلمانان بر هم زنند كفار بر مسلمانان مسلّط مى‏شوند و به همين مضمونست كالصحيح كلينى از آن حضرت صلوات اللَّه عليه و كلينى و صدوق در صحيح از ابو حمزه روايت كرده‏اند كه حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه عليه فرمودند كه بتحقيق كه هيچ سالى باران كمتر از سالى ديگر نمى‏آيد و فيض از فياض حقيقى منقطع نمى‏شود و ليكن حق سبحانه و تعالى هر جا كه مى‏خواهد مى‏فرستد به درستى كه هر گاه‏

 

301
لوامع صاحبقراني5

وارونه كردن عبا در نماز ؛ ج 5، ص : 326

فرمودند كه برق علامت باران است خواه در روز باشد و خواه در شب و ترجمه‏اش اينست كه خداوندا باران را بر جمعى كه در حوالى و اطرافند به بار و بر ما مبار خداوندا بريز اين باران را در رود خانه‏ها و در جاهائى كه درختان مى‏رويد در صحراهايى كه باديه نشينان مى‏باشند خداوندا باران را رحمت كن و چنان مكن كه عذاب باشد.

 [وارونه كردن عبا در نماز]

 ( «و سئل الصّادق صلوات اللَّه عليه عن تحويل النّبيّ صلّى اللَّه عليه و آله رداءه اذا استسقى قال علامة بينه و بين اصحابه تحوّل الجدب خصبا»)

و شيخ كلينى هر دو مرسلا از آن حضرت صلوات اللَّه عليه روايت كرده‏اند كه پرسيدند كه چه معنى داشت آن كه حضرت سيد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله در استسقا مى‏گردانيدند رداى مبارك را حضرت فرمودند كه علامتى بود ميان آن حضرت و اصحاب كه خشك سالى مبدل شد به فراخى و عيش يعنى حق سبحانه و تعالى دعا را مستجاب گردانيد و محتمل است كه مراد اين باشد كه من فال خير زدم و حق سبحانه و تعالى فال خير مرا رد نمى‏كند.

و صدوق در حديث صحيح از انس بن عياض روايت كرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه كه پدرش صلوات اللَّه عليه فرمودند كه حضرت سيد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله در استسقا نظر به آسمان مى‏كردند و ردا را مى‏گردانيدند از جانب راست به جانب چپ و بر عكس عرض نمودم كه اين چه معنى داشت حضرت فرمودند كه معنيش اين بود كه خشك سالى مبدل خواهد شد به فراخى و عيش، و قريب باين است صحيحه ابن ابى عمير از بعضى از اصحاب او از آن حضرت صلوات اللَّه عليه و ظاهر اين دو صحيحه اخبار است نه فال اما اگر غير معصوم كند فال است.

 [دعاى امام حسن و امام حسين براى باران‏]

 ( «و جاء قوم من اهل الكوفة إلى علىّ بن ابى طالب صلوات اللَّه عليه فقالوا له يا امير المؤمنين ادع لنا بدعوات فى الاستسقاء فدعا

326
لوامع صاحبقراني5

باب صلاة الكسوف ؛ ج 5، ص : 333

 

باب صلاة الكسوف‏

 [علت زلزله و بادها]

 ( «و الزّلازل و الرّياح و الظّلم و علّتها»)

اين بابى است در بيان كيفيت نماز گرفتن آفتاب و ماه و زمين لرزش و بادهاى سرخ و زرد و سياه و تاريكيهاى خوفناك و سبب بعضى از اينها صريحا و باقى كناية.

 ( «قال سيّد العابدين علىّ بن الحسين صلوات اللَّه عليهما انّ من الايات الّتى قدّرها اللَّه عزّ و جلّ للناس ممّا يحتاجون اليه البحر الّذى خلقه اللَّه بين السّماء و الارض قال و انّ اللَّه تبارك و تعالى قدّر منها مجارى الشّمس و القمر و النجوم و قدّر ذلك كلّه على الفلك ثمّ وكّل بالفلك ملكا معه سبعون الف ملك فهم يديرون الفلك فاذا اداروه دارت الشّمس و القمر و النجوم معه فنزلت فى منازلها الّتى قدّرها اللَّه تعالى ليومها و ليلتها فاذا كثرت ذنوب العباد و احبّ اللَّه ان يستعتبهم بآية من آياته امر الملك الموكّل بالفلك ان يزيل الفلك عن مجاريه قال فيامر الملك السّبعين الالف الملك ان ازيلوا الفلك عن مجاريه قال فيزيلونه فتصير الشّمس فى ذلك البحر الّذى كان فيه الفلك فينطمس ضوؤها و يتغيّر لونها فاذا اراد اللَّه عزّ و جلّ ان يعظّم الآية غمست فى البحر على ما يحبّ ان يخوّف عباده بالآية قال و ذلك عند انكساف الشّمس و كذلك يفعل بالقمر فاذا اراد اللَّه عزّ و جلّ ان يجلّيها و يردّها إلى مجراها امر الملك الموكّل بالفلك ان يردّ الفلك إلى مجراه فيردّ الفلك و ترجع الشّمس إلى مجراه قال فتخرج من الماء و هى كدرة و

 

333
لوامع صاحبقراني5

نماز و ضرورت ؛ ج 5، ص : 356

بأحدهما صلوات اللَّه عليهما از نماز كسوف در وقت فريضه حاضره حضرت فرمودند كه حاضره را مقدم دار عرض نمودند كه اگر وقت نماز شب باشد حضرت فرمودند كه نماز كسوف را مقدم دار و از اين احاديث صحيحه ظاهر مى‏شود كه اطلاق كسوف بر خسوف قمر مى‏كرده‏اند و ظاهر مى‏شود بنا و احوط آنست كه بنا نهد و بعد از اتمام مرتبه ديگر به جا آورد اگر چه پيشتر نكرده باشد و محتمل است كه اين جوابها همه در اعاده باشد چون مستحب است كه اگر از نماز فارغ شده باشد و كسوف منجلى نشده باشد اعاده كند چنانكه خواهد آمد.

 [نماز و ضرورت‏]

 ( «و روى عن علىّ بن الفضل الواسطيّ انّه قال كتبت إلى الرّضا صلوات اللَّه عليه اذا انكسفت الشّمس و القمر و انا راكب لا اقدر على النّزول فكتب صلوات اللَّه عليه إليّ صلّ على مركبك الّذى أنت عليه»)

و در حسن كالصحيح از على منقول است كه گفت عريضه به خدمت امام رضا صلوات اللَّه عليه نوشتم كه هر گاه آفتاب يا ماه بگيرد و من سواره باشم و قدرت نداشته باشم كه از چهار پا به زير آيم و نماز كنم حضرت نوشتند بمن كه نماز كن بر آن حيوانى كه سوارى و شكى نيست در آن كه با عدم قدرت حاضره را مى‏توان سواره كردن پس كسوف را بطريق اولى مى‏توان كرد مع هذا عمومات نيز هست و اللَّه تعالى يعلم.

 [اگر بعد از وقت بفهمد]

 ( «و روى عن محمّد بن مسلم و الفضيل بن يسار انّهما قالا قلنا لأبي جعفر صلوات اللَّه عليه انقضى صلاة الكسوف و من اذا اصبح فعلم و اذا امسى فعلم قال إن كان القرصان احترقا كلاهما قضيت و ان كان انّما احترق بعضها فليس عليك قضاؤه»)

و در حسن كالصحيح و علامه صحيح شمرده است كه اين دو عظيم المنزله گفتند كه عرض نموديم به خدمت حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه عليه كه آيا قضا كنيم يا واجبست كه قضا كرده شود نماز كسوف را و حكم جاهل چيست كه هر گاه صبح شود بداند

356
لوامع صاحبقراني5

باب صلوات الحاجة ؛ ج 5، ص : 381

 

باب صلوات الحاجة

اين بابى است در بيان نمازهايى كه از ائمه هدى صلوات اللَّه عليهم منقول است از جهة بر آمدن حاجتها

 [نماز حاجت اول‏]

 ( «روى مرازم عن العبد الصّالح موسى بن جعفر صلوات اللَّه عليهما قال اذا فدحك امر عظيم فتصدّق فى نهارك على ستّين مسكينا على كلّ مسكين صاع بصاع النّبيّ صلّى اللَّه عليه و آله من تمر او برّ او شعير فاذا كان باللّيل اغتسلت فى ثلث اللّيل الاخير ثمّ لبست ادنى ما يلبس من تعول من الثّياب الّا انّ عليك فى تلك الثّياب ازارا ثمّ تصلّى ركعتين تقرا فيها بالتّوحيد و قل يا أيها الكافرون فاذا وضعت جبينك فى الرّكعة الاخيرة للسّجود هلّلت اللَّه و قدّسته و عظّمته و مجّدته ثمّ ذكرت ذنوبك فاقررت بما تعرف منها مسمّى و ما لم تعرف اقررت به جملة ثمّ رفعت رأسك فاذا وضعت جبينك فى السّجدة الثّانية استخرت اللَّه مائة مرّة تقول اللَّهمّ انّي استخيرك بعلمك ثمّ تدعوا اللَّه بما شئت من اسمائه و تقول يا كائنا قبل كلّ شي‏ء و يا مكوّن كلّ شي‏ء و كائنا بعد كلّ شي‏ء افعل بى كذا و كذا و كلّما سجدت فافض بركبتيك إلى الارض و ترفع الازار حتّى تكشف عنهما و اجعل الازار من خلفك بين ركبتيك و باطن ساقيك فانّى ارجو ان تقضى حاجتك ان شاء اللَّه تعالى و ابدا بالصّلاة على النّبيّ و اهل بيته‏

 

381
لوامع صاحبقراني5

صلاة اخرى للحاجة ؛ ج 5، ص : 389

صلاة اخرى للحاجة

 ( «كان علىّ بن الحسين صلوات اللَّه عليهما اذا احزنه امر لبس ثوبين من اغلظ ثيابه و اخشنها ثمّ ركع فى اللّيل ركعتين حتّى اذا كان فى اخر سجدة من سجوده سبّح اللَّه مائة تسبيحة و حمد اللَّه مائة مرّة و هلّل اللَّه مائة مرّة و كبّر اللَّه مائة مرّة ثمّ يعترف بذنوبه كلّها ما عرف منها اقرّ له تبارك و تعالى به فى سجوده و ما لم يذكر منها اعترف به جملة ثمّ يدعو اللَّه عزّ و جلّ و يفضى بركبتيه إلى الارض»)

اين نمازيست ديگر از جهة برآمدن حاجتها منقول است كه چون حضرت سيّد الساجدين را اندوهناك مى‏كرد چيزى دو جامه مى‏پوشيدند از كنده‏ترين جامها و زبرترين پوششها و در آخر شب دو ركعت نماز مى‏كردند و چون به سجده آخر مى‏رفتند صد مرتبه سبحان اللَّه و صد مرتبه الحمد للّه و صد مرتبه لا اله الا اللَّه و صد مرتبه اللَّه اكبر مى‏گفتند پس اعتراف به گناهانى كه هرگز بخاطر مباركش نرسيده بود مى‏كردند از جهة تعليم ديگران هر چه را بخاطر داشتند از ترك اولى اگر واقع شده بود و باقى را يك جا اعتراف مى‏نمودند در سجود و دعا مى‏كردند و زانوها را برهنه كرده به خاك مى‏رسانيدند.

صلاة اخرى للحاجة

 ( «روى عن يونس بن عمّار قال شكوت إلى ابى عبد اللَّه صلوات اللَّه عليه رجلا كان يؤذينى فقال ادع عليه قلت قد دعوت عليه فقال ليس هكذا و لكن اقلع عن الذّنوب و صم و صلّ و تصدّق فاذا كان اخر اللّيل فاسبغ الوضوء ثمّ قم فصلّ ركعتين ثمّ قل و أنت ساجد اللَّهمّ انّ فلان بن فلان قد آذانى اللَّهمّ اسقم بدنه و اقطع اثره و انقص اجله و عجّل له ذلك فى عامه هذا فما لبث ان هلك»)

و در صحيح منقول است از يونس ممدوح كه گفت شكايت نمودم به حضرت امام جعفر

389
لوامع صاحبقراني5

باب الاصناف التى تجب عليها الزكاة ؛ ج 5، ص : 465

 

باب الاصناف الّتى تجب عليها الزّكاة

 [آيه زكاة]

 (روى الحسن بن محبوب عن عبد اللَّه بن سنان قال قال ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه عليه أنزلت آية الزّكاة «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها» فى شهر رمضان فامر رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله مناديه فنادى فى النّاس انّ اللَّه تبارك و تعالى قد فرض عليكم الزّكاة كما فرض عليكم الصّلاة ففرض اللَّه عليكم من الذّهب و الفضّة و الابل و البقر و الغنم و من الحنطة و الشّعير و التّمر و الزّبيب و نادى فيهم بذلك فى شهر رمضان و عفا لهم عمّا سوى ذلك قال ثمّ لم يتعرّض لشي‏ء من أموالهم حتّى حال عليهم الحول من قابل فصاموا و افطروا فامر صلّى اللَّه عليه و آله مناديه فنادى فى المسلمين أيّها النّاس زكّوا أموالكم تقبل صلاتكم قال ثمّ وجّه عمّال الصّدقة و عمّال الطّوق)

بطرق صحيحه منقول است كه حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه فرمودند و در كافى‏ لمّا نزلت‏ است يعنى چون نازل شد آيه زكات كه ترجمه‏اش اينست كه اى محمد بگير از اموال ايشان زكاتى را كه مطهر سازى نفوس ايشان را از بخل و پاكيزه سازى ايشان را از لوازم بخل به سبب دادن زكات و اين آيه در ماه رمضان نازل شده پس حضرت سيد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله امر فرمودند منادى را كه ندا كرد در ميان مردمان كه به درستى كه حق سبحانه و تعالى واجب گردانيد بر شما زكات را چنانكه واجب كرده است بر شما نماز را پس واجب ساخت بر شما در اين نه چيز زكاة را كه آن طلا و نقره و شتر و گاو

 

465
لوامع صاحبقراني5

زكات به اهل سنت ؛ ج 5، ص : 486

 [زكات به اهل سنت‏]

 (و لا تعط زكاة مالك غير اهل الولاية و لا تعط من اهل الولاية الابوين و الولد و لا الزّوج و الزّوجة و لا المملوك و لا الجدّ و لا الجدّة و كلّ من يجبر الرّجل على نفقته و لا باس ان يعطى الاخ و الاخت و العمّ و العمّة و الخال و الخالة من الزّكاة)

عبارت فقه است الا لفظ زوج كه ظاهرا از نساخ سهو شده باشد و مده زكاتت را بغير اهل اطاعت ائمه معصومين صلوات اللَّه عليهم چنانكه احاديث صحيحه و كالصحيحه بسيار وارد شده است كه زكات را بغير اثنا عشرى نمى‏توان داد و يا آن كه از اهل ولايت باشند شرط است كه واجب النفقه زكات دهنده نباشند و واجب النفقه پدر و مادرند و اولادند هر چند به زير روند مثل فرزند فرزند فرزند و نه شوهر كه شوهر واجب النفقه زن نيست و سهو شده است و زوجه حتى مطلقه رجعيه كه آن نيز در حكم زنست، و متعه واجب النفقه نيست و نه بنده و نه جد و جده هر چند بالا روند كه ايشان واجب النفقه‏اند و هر كه آدمى را جبر كنند بر نفقه او و غير اين جماعت كه مذكور شد كسى نيست پس اين كلام يا تاكيد سابق است يا مراد از ولد و جد و جده مرتبه اول است و باقى در تحت اين داخلند مثل پدر جد و جد جد از جانب پدر و مادر هر چند بالا روند و هم چنين فرزند فرزند و فرزند فرزند فرزند خواه فرزند پسر و خواه فرزند دختر و باكى نيست كه زكات را به برادر و خواهر و عمو و عمه و خالو و خاله بدهند چون ايشان واجب النفقه نيستند و احاديث بسيار بر اين معنى وارد شده است و كسى خلاف نكرده است و در حديثى وارد است كه زكات را به فرزند فرزند مى‏توان داد ممكن است كه حمل كنند بر آن كه دختر زاده باشد و به پدر او بدهند كه صرف او كند.

 [زكات در چند چيز]

 (و قال زرارة قلت لأبي عبد اللَّه صلوات اللَّه عليه رجل عنده مائة و تسعة و تسعون درهما و تسعة عشر دينارا أ يزكّيها فقال لا ليس عليه زكاة فى الدّراهم و الدّنانير حتّى تتمّ قال زرارة و كذلك هو فى‏

486
لوامع صاحبقراني5

نه جنسى كه زكات در آن واجبست هر گاه آن را تبديل كنى در سال زكات ساقط مى‌شود ؛ ج 5، ص : 521

معارض آن بسيار است كه از حيثيت ديگر شبيه به مسأله ديگر است و هر تشبيهى كه در كلام ائمه معصومين واقع شده است يا از جهة توضيح و تفهيم است يا بواسطه آن كه چون اصحاب حضرات ائمه معصومين صلوات اللَّه عليهم با علماى عامه بحث مى‏كرده‏اند تعليم مى‏فرموده‏اند تا باطل آنها را بباطل بشكنند از قبيل بحث الزامى چنانكه مدار علامه حلى طاب ثراه بر اين است و حاشا كه اعتقاد به قياس داشته باشد چون كم است در صفحه از منتهى و تذكره نگفته باشد كه قياس باطل است.

و مع هذا قياس مى‏كند الزاما لهم و نقضا لأباطيلهم و ديگر وجوه گفته‏اند كه ذكر آن ناخوش است و همه از اين جهت است كه ملاحظه نمى‏كرده‏اند و همين حديث بطوله در كافى و تهذيب هست و در روضه مذكور است با شرح.

 [نه جنسى كه زكات در آن واجبست هر گاه آن را تبديل كنى در سال زكات ساقط مى‏شود]

 (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه عليه فى التسعة الاصناف اذا حوّلته فى السّنة فليس عليك فيها شى‏ء)

و منقول است كه حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه عليه فرمودند در نه جنسى كه زكات در آن واجبست هر گاه آن را تبديل كنى در سال زكات ساقط مى‏شود و بر تو چيزى واجب نيست و آن چه سال اعتبار دارد در آن ازين اجناس پنج چيز است كه آن طلا و نقره و شتر و گاو و گوسفند است و در غلات اربع سال اعتبار ندارد بلكه مى‏بايد نزد صاحبش دانه ببندد و از آفت بگذرد پس اگر غله يا حاصل درخت را صلح كند از كسى به زرى و بعد از يك ماه در ملك مشترى گندم و جو و خرما و انگور شود زكات بر مشتريست و اين معنى را سال ناميده‏اند مجازا يا تغليبا و دور نيست كه مضمون حديث صحيح زراره باشد و در آن حديث لفظ نه نيست پس حديث ديگر است يا صدوق سهو نموده است يا تجويز كرده است.

 [خانه جزء مال نيست‏]

 (و سئل ابو جعفر و ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه عليهما عن الرّجل له دار و خادم و عبد أ يقبل الزّكاة قالا نعم انّ الدّار و الخادم ليسا بمال)

521
لوامع صاحبقراني5

تفضل دادن كسانى را كه سؤال نمى‌كنند بر كسانى كه سؤال مى‌كنند ؛ ج 5، ص : 531

خشنود شدند و اين نادر بود بلكه اكثر اوقات به همه مى‏رسانيدند.

 [تفضل دادن كسانى را كه سؤال نمى‏كنند بر كسانى كه سؤال مى‏كنند]

 (و يفضّل الّذى لا يسال على الّذى يسال)

و در دادن تفضل مى‏دهند كسانى را كه سؤال نمى‏كنند بر كسانى كه سؤال مى‏كنند چنانكه در باب اول گذشت آيه و حديث صحيح عبد الرحمن بن حجاج وارد شده است كه گفت سؤال كردم از حضرت امام موسى كاظم صلوات اللَّه عليه كه آيا در زكات تفضيل مى‏دهند جمعى را كه سؤال نكنند بر جمعى كه سؤال كنند حضرت همين عبارت متن را فرمودند و ظاهر تفضيل بيشتر و بهتر دادنست ايشان را و ممكن است كه مراد از تفضيل تقديم باشد چنانكه ظاهر آيه مشعر است بر آن كه به ايشان بايد داد و بس بلكه ظاهرش آنست كه فقرائى كه ايشان را زكات دهند رتبه ايشان فوق رتبه عدالت باشد.

 [جمعى كه مهاجرت نموده باشند مقدم هستند]

 (و قال عبد اللَّه بن عجلان السّكونيّ لأبي جعفر صلوات اللَّه عليه انّي ربّما قسمت الشّي‏ء بين اصحابى اصلهم به فكيف اعطيهم فقال اعطهم على الهجرة فى الدّين و الفقه و العقل)

و در حسن كالصحيح منقولست از عبد اللَّه كه گفت عرض نمودم به حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه عليه كه بسيار است كه چيزى قسمت مى‏كنيم در ميان شيعيان يا محدثين اصحاب از احسانى كه مى‏كنم به ايشان پس چگونه به ايشان بدهم حضرت فرمودند كه رعايت اين صفات كمال كن كه جمعى كه مهاجرت نموده باشند از بلاد خود از جهة تحصيل علوم دينيه و اوقات عزيز خود را صرف آن نمايند يا صرف عبادت و طاعت نمايند و هر كه عملش بيشتر باشد و عقلش بيشتر باشد و عقلش اكمل باشد بانكه تحصيل اخر ترا مقدم دارد بر دنيا چنانكه وارد شده است از ائمه هدى صلوات اللَّه عليهم كه عقل آنست كه بان عبادت خداوند رحمن كنند و بان اكتساب جنان كنند و محتمل است كه مراد از هجرت در دين اين باشد كه دين باطل را ترك نموده دين حق داشته باشد و در صحيح منقولست از ابو بصير

531
لوامع صاحبقراني5

در مال عبد مكاتب زكات نيست ؛ ج 5، ص : 540

نمى‏تواند شد چنانكه خواهد آمد و اگر قايل شويم كه مالك مى‏شود ارش جنايت يا فاضل ضريبه را چنانكه خواهد آمد حمل مى‏كنيم اين حديث را بر آن كه حضرت داند كه از ان بابها نيست اگر چه اگر از ان بابها نيز باشد و قايل به مالكيتش بشويم چون بى‏رخصت آقا تصرف نمى‏تواند كرد تمكن از تصرف نيست و زكاة بر او نيست و اللَّه تعالى يعلم و محتمل است كه بر تقدير دانستن آقا از جهة عدم تمكن از تصرف قبح عرفى كافى باشد كه از غلام خود چيزى پس گيرد هر گاه به او داده باشد و ظاهر آنست كه آقا نمى‏داند چنانكه غالب احوال بندگان است كه مخفى مى‏دارند كه مبادا صاحب از ايشان پس گيرد و بر تقدير علم آقا احوط آنست كه غلام را بگويد كه بدهد يا از جائى ديگر بدهد.

 [در مال عبد مكاتب زكات نيست‏]

 (و فى رواية وهب بن وهب القرشىّ عن الصّادق عن آبائه عن علىّ صلوات اللَّه عليهم قال ليس فى مال المكاتب زكاة)

و در روايت وهب منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه از پدرانش از حضرت امير المؤمنين صلوات اللَّه عليهم كه آن حضرت فرمودند كه در مال مكاتب زكات واجب نيست و وهب سنى است و ليكن اكثر اصحاب كتاب او را اعتبار كرده‏اند و قانون سنيان اين است كه حديث را به حضرت امير المؤمنين مى‏رسانند مانند سكونى و غير او و علما حمل كرده‏اند اين حديث را بر مكاتب مشروط يا مكاتب مطلقى كه از مال كتابت چيزى نداده باشد كه اگر داده باشد به نسبت آن آزاد مى‏شود و بالنسبة مالك مى‏شود و آن چه مالك است او را زكات مى‏بايد داد و نسبت آن چه مالك نيست نمى‏بايد داد و احوط در صورت آزادى دادن زكاتست باذن مولى.

 [زكات به بنى هاشم‏]

 (و روى ابو خديجة سالم بن مكرّم الجمّال عن ابى عبد اللَّه صلوات اللَّه عليه انّه قال أعطوا الزّكاة من ارادها من بنى هاشم فانّها تحلّ لهم و انّما تحرم على النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله و على الامام الّذى‏

540
لوامع صاحبقراني5

كتاب باب الخمس ؛ ج 5، ص : 555

 

 [كتاب‏] باب الخمس‏

 [آن چه از دريا بيرون آيد]

 (سئل ابو الحسن موسى بن جعفر صلوات اللَّه عليهما عمّا يخرج من البحر من اللؤلؤ و الياقوت و الزّبرجد و عن معادن الذّهب و الفضّة هل فيها زكاة فقال اذا بلغ قيمته دينارا ففيه الخمس)

اين بابى است در بيان خمس كه حق سبحانه و تعالى در قرآن مجيد فرموده است و آيه در ضمن حديث خواهد آمد منقولست بسند صحيح از بزنطى و از اهل اجماع است از محمد بن على كه مشتركست و ضرر ندارد چون از بزنطى صحيح است محمد گفت از آن حضرت صلوات اللَّه عليه سؤال كردند از آن چه از دريا بيرون آيد از مرواريد و از ياقوت و زبرجد و از معادن طلا و نقره آيا در اينها زكات هست، و در تهذيب نيز چنين است و در كافى ما فيه است يعنى در آن چه چيز لازم است حضرت فرمودند كه هر گاه قيمتش يك اشرفى شود در آن خمس هست.

و در حسن كالصحيح منقول است از حلبى كه گفت سؤال كردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه از عنبر و غوص مرواريد حضرت فرمودند كه خمس در آن هست.

و در صحيح از بزنطى منقول است كه گفت از حضرت امام رضا صلوات اللَّه عليه سؤال كردم از آن چه از معدن حاصل شود اندك يا بسيار آيا در آن خمس هست حضرت فرمودند كه در آن چيزى نيست تا به مقدارى رسد كه زكات در آن مى‏باشد كه آن بيست اشرفى است. بحسب ظاهر مخالفت دارد با

 

555
لوامع صاحبقراني5

خمس در بيست دينار ؛ ج 5، ص : 558

در قرآن است غنايم است و اللَّه تعالى يعلم.

 [خمس در بيست دينار]

 (و روى احمد بن محمّد بن ابى نصر عن ابى الحسن الرّضا صلوات اللَّه عليه قال سألته عمّا يجب فيه الخمس من الكنز فقال ما تجب الزّكاة فى مثله ففيه الخمس)

و به اسانيد صحيحه منقولست از بزنطى كه گفت از آن حضرت صلوات اللَّه عليه سؤال كردم از مقدارى از كنز كه در آن خمس واجبست؟ حضرت فرمودند كه آن مقداريست كه زكاة در آن واجبست كه بيست دينار باشد و مراد از گنج مالى است كه پنهان كرده باشند در زمين هر چه باشد حتى سنگهاى تراشيده كه پنهان باشد و آن چه آفريده الهى باشد آن را معدن مى‏گويند خواه روان باشد مانند گوگرد و نفط و خواه چكش گير باشد مانند آهن و خواه چكش گير نباشد مانند جواهر و سنگ يشم و مرمر حتى سنگ آسيا.

 [خمس در معدن‏]

 (و سال محمّد بن مسلم ابا جعفر صلوات اللَّه عليه عن الملّاحة فقال و ما الملّاحة فقال ارض سبخة مالحة يجتمع فيه الماء فيصير ملحا فقال مثل المعدن فيه الخمس قلت الكبريت و النّفط يخرج من الارض فقال هذا و اشباهه فيه الخمس)

و كالصحيح و در صحيح منقولست از محمد كه گفت سؤال كردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه عليه از ملاحه كه نمك‏زار باشد حضرت فرمودند كه ملاحه چه چيز است يا چه مطلب است محمد گفت زمين شوره‏ايست كه آب در آن جمع مى‏شود و نمك مى‏شود حضرت فرمودند كه مثل ساير معادنست و در آن خمس است عرض نمودم كه گوگرد و نفط از زمين بيرون مى‏آيند حضرت فرمودند كه اينها و هر چه مثل اينها باشد در آن خمس است.

 (و قال الصّادق صلوات اللَّه عليه انّ اللَّه لا اله الّا هو لمّا حرّم علينا الصّدقة انزل لنا الخمس فالصّدقة علينا حرام و الخمس لنا فريضة و

558
لوامع صاحبقراني5

خوردن خمس ؛ ج 5، ص : 559

الكرامة لنا حلال)

و منقولست بطرق متكثره از آن حضرت صلوات اللَّه عليه كه چون حق سبحانه و تعالى كه بجز او خداوندى نيست زكات را بر ما حرام گردانيد خمس را از جهة ما حلال گردانيد پس زكات بر ما حرامست و خمس واجبست از جهة ما يا مقرر فرمود از جهة ما و هديه بر ما حلال است.

 [خوردن خمس‏]

 (و روى عن ابى بصير قال قلت لأبي جعفر صلوات اللَّه عليه اصلحك اللَّه ما ايسر ما يدخل به العبد النّار قال من اكل مال اليتيم درهما نحن اليتيم)

و در موثق از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه عليه منقولست كه ابو بصير عرض نمود كه حق سبحانه و تعالى تمكن دهد ترا بحسب ظاهر چنانكه بحسب معنى داده است كه مردمان بچه سهولت بجهنم مى‏روند يعنى جهنم رفتن در كمال سهولت است و بهشت رفتن در كمال صعوبت است حضرت فرمودند كه چنين است هر كه يك درهم از مال يتيم مى‏خورد بجهنم مى‏رود چنانكه فرموده است كه آن كسانى كه مال يتيمان را بظلم مى‏خورند نمى‏خورند مگر آتش را يعنى سبب اينست كه فرداى قيامت آتشى شود در شكمش و سوزد تا بجهنم برند او را و ما يتيميم يعنى خمس را مى‏خورند و نمى‏دهند و يك حصه او مال يتيمان سادات است به نص قرآن يا آن كه بى‏كسى خود را تشبيه كرده‏اند به يتيمان چنانكه يتيمان نمى‏توانند دفع ظلم از خود كردن ايشان نيز چنين‏اند بحسب ظاهر و بحسب معنى درّ يتيمند يعنى مرواريدى كه نظير نداشته باشد و بهر دو مضمون در اخبار وارد شده است و خواهد آمد.

 [مصرف خمس‏]

 (و سال زكريّا بن مالك الجعفى ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه عليه عن قول اللَّه عزّ و جلّ‏ «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ» «1» فقال امّا

______________________________

 (1) الانفال- 41.

559
لوامع صاحبقراني5

زمينى كه ذمى بخرد ؛ ج 5، ص : 589

است كه نوشتم به حضرت صلوات اللَّه عليه كه فداى تو گردم بيان فرمائيد كه فايده كدام است كه خمس آن را مى‏بايد داد تا آن كه بر حرام اقامت نكرده باشم كه نماز و روزه‏ام صحيح نباشد حضرت فرمودند كه از تجارت و زراعت و جايزه بعد از غرامت يعنى اخراجات‏

 [زمينى كه ذمى بخرد]

 (و روى ابو عبيدة الحذّاء عن ابى جعفر صلوات اللَّه عليه انّه قال أيّما ذمّى اشترى من مسلم ارضا فعليه الخمس.)

و كالصحيح و در صحيح منقولست كه حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه عليه فرمودند كه هر ذمى كه يهود و نصارى و مجوس باشند كه از مسلمانى زمين بخرند بر آن خمس است يعنى پنج يك آن زمين را يا قيمتش را از او مى‏گيرند يا خمس حاصل را و ظاهرا امام صلوات اللَّه عليه يا نايب خاص يا نايب عام كه عالم باشد اختيار داشته باشد در هر يك از اين سه امر

 [خمس حلال است براى شيعيان‏]

 (و روى محمّد بن مسلم عن احدهما صلوات اللَّه عليهما قال انّ اشدّ ما فيه النّاس يوم القيمة ان يقوم صاحب الخمس فيقول يا ربّ خمسى و قد طيّبنا ذلك لشيعتنا لتطيب ولادتهم)

او لتزكو ولادتهم و كالصحيح منقولست از يكى از امامين صلوات اللَّه عليهما كه آن حضرت فرمودند كه سخت‏ترين حالات مردمان در روز قيامت وقتى است كه صاحب خمس برخيزد و گويد پروردگارا خمس ما را نداده‏اند و ظاهرا مراد از ايشان يتيمان و مساكين و ابناء السبيل باشند نسبت به همه كس و امام نيز داخل باشد نظر به سنيان و بتحقيق كه ما حلال كرديم از جهة شيعيان خود تا ولادت ايشان پاك باشد و فرزندان ايشان حلال زاده باشند و راوى شك دارد كه به كدام يك ازين دو عبارت حضرت فرموده‏اند و معنى هر دو يكيست و صدوق در علل در صحيح از زراره و محمد بن مسلم و ابو بصير روايت كرده است از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه عليه كه حضرت امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه فرمودند كه اكثر عالميان هالكند و اهل جهنم به سبب‏

589